این را میدانیم که میتوان اهدافی امکان پذیر، قابل دستیابی، قابل اندازهگیری و همتراز را برای خود تعیین کرد. لیستی از اهداف را روی کاغذ مینویسید و شروع میکنید به پر کردن نقطهچینها. پاداشهایی هم برای خود مشخص میکنید تا این مسیر برایتان جذاب شود. این را هم میدانیم که دستیابی به اهداف اراده و حرکت و تلاش و سماجت میطلبد. اما باید بدانیم كه اهداف دست نيافتني اينگونه نيستند، آنها مثل ماشینهای خلافکارند و من و شما مثل گشت نامحسوس.
اگر از همان اول آژیر بالای سرمان بگیریم، همهشان عین بچهی آدم کمربند ایمنی را میبندند و با سرعت مطمئن بین خطوط میرانند؛ تنها وقتی میتوانی واقعیت را ببینی که ۵ کیلومتر بی سر و صدا پشت سرشان حرکت کنی و از حرکات مارپیچشان فیلم بگیری تا بتوانی گیرشان بیندازی. حالا بیایید ببینیم اهداف را چطور میتوان گیر انداخت
Subjunctive (I suggest you do)