یکی از مهمترین درسهایی که – در مدرسه و دانشگاه یادمان نمیدهند و – در زندگی باید یاد بگیریم این است که با پولی که داریم چه کار کنیم، تا مجبور نباشیم همهی عمر کار کنیم. به قول رابرت کیوساکی در کتاب «پدر پولدار، پدر بیپول»، بگذاریم پول برایمان کار کند، نه ما برای پول. برای شروع به دو چیز احتیاج دارید: اول اینکه مفهوم پایهای تجارت را درک کنید و دوم اینکه به خودتان اعتماد کنید و برای باقی عمرتان نقشه بکشید. آنقدرها هم کار سختی نیست. نه به سواد دانشگاهی نیاز دارد و نه نبوغ انیشتین میخواهد. حالا این نوشته را بخوانید تا ببینید که باید چگونه سرمایهگذاری کنیم.
برای خیلی از ما پول و سرمایهگذاری مثل یادگیری الفبا و دوچرخهسواری نبوده که در دوران بچگی تمرینشان کنیم و بیاموزیمشان و چهار تا بزرگتر هم برایمان دست بزنند و با اهدای «اوجولات» تشویقمان کنند که به همین راه ادامه بدهیم. اصلا خیلی از خانوادهها گفتگو دربارهی سرمایهگذاری را آنقدر خستهکننده میدانند که ترجیح میدهند صدای تلویزیون را زیاد کنند تا اگر کسی هم حرفش را زد، نشنوند. همین میشود که فرزندشان دوران خوب ۲۰ سالگی را به یللی تللی میگذراند – نهایتش این است که دانشگاهش را تمام میکند و وارد بازار کار شود – و تازه وقتی شمع تولد ۳۰ سالگیاش را فوت کرد، متوجه میشود که اندوختهی قابل اتکایی برای آینده ندارد و از الان تا ۵۰ یا ۶۰ سالگی باید یک نفس این زمین دوار را طی کند تا محتاج نان شب نباشد.
خلاصه که برای عموم مردم، خانه جایی نیست که بتوانند از درونش استراتژیهای سرمایهگذاری را یاد بگیرند. پدر و مادرها – علیرغم نیت خوبشان – جور دیگری فکر میکنند و بیشتر توصیه میکنند پولتان را ذخیره کنید، اما شما دلتان میخواهد سریعتر پیشرفت کنید. این دو خواستهی متفاوت – میل به احتیاط و میل به پیشرفت – در مقابل هم قرار میگیرند و منجر میشوند به اینکه سرمایهگذار بیتجربهی قصه ما بخواهد روی دندهی لج بیفتد و چند شب شام نخورد و به جای کار اصولی بخواهد حقانیت خودش را به والدینش اثبات کند. بعدش هم چون عجله دارد، بدون اینکه هِر را از بِر تشخیص بدهد میرود و کل پولش را مثلا برنج پیشخرید میکند و… . خلاصه که دردسرتان ندهم… او چون اینکاره نیست حسابی ضرر میکند و دلسرد میشود.
Subjunctive (I suggest you do)