انگار تمام علم دنیا در این کتابهای کَت و کلفت است و از طرف دیگر چندان عجیب نیست که این بلوکهای سیمانی مشتریهای زیادی نداشته باشند. اما گویا یک نفر راه بدردبخوری برای مطالعهی این «گاوکتاب»ها پیدا کرده است. این شما و این راه مطالعهی کتابهای قطور.
من صرفا از اینکه قفسهی کتابم پر از کتاب باشد کیف میکنم. دوست دارم آنها را داخل قفسه مرتب کنم، بعد چند متر آن طرفتر بایستم و نگاهشان کنم و از این منظره لذت ببرم.
قبلا از رفتن به کتابخانه خیلی خوشم میآمد، الان هم بدم نمیآید. اما در گذر زمان متوجه شدم که اگر میخواهی کتابی را – از نظر ذهنی – مال خود بدانی، باید آن کتاب بیصاحاب شدهی کوفتی را بخری و ببری خانه
Subjunctive (I suggest you do)