اقتصاد کلاسیک انسان را موجودی عاقل تصور میکند که میکوشد تصمیمهایی بهینه بگیرد. در سالهای اخیر، اقتصاددانان زیادی پیدا شدند که بر غیرعقلایی بودن انسان تاکید داشتند. نظریه عقلانیت کراندار یا محدود (Bounded rationality) توضیح میدهد که انسان موجودی عقلایی و منطقی است، اما مقدار عقلایی بودن او محدود است. موضوعی که در
بگذارید یک مثال بزنم. 250 میلیون تومان پول دارید و میتوانید یکی از ماشینهای زیر را بخرید. برای هر ماشین یک استدلال مثبت و یک استدلال منفی دارید:
در نهایت به بازار میروید و با یک پژو 2008 به خانه باز میگردید!
چه اتفاقی افتاد؟ چرا با وجود این همه فکر و استدلال، در نهایت موردی را انتخاب کردید که در فهرست شما نبود؟ آیا یک تصمیم احساسی گرفتهاید؟ آیا از فکر کردن به بهینهترین گزینه (کمترین قیمت، بیشترین رفاه، جذابترین ظاهر و جدیدترین مدل) خسته شدید و با چشم بسته انتخاب کردید؟
خیر! شما در این مورد عقلانیت کراندار به خرج دادهاید
Subjunctive (I suggest you do)